دلشوره ی شیرین!

یادداشت های زیرزمینی من...

دلشوره ی شیرین!

یادداشت های زیرزمینی من...

بعضی حرف ها در خور گوش تیز کردن است تا به عواقب آینده ی آن بسی بینا تر باشی!! 

"مدتی بود گوشمان را برای این بعضی حرف ها مسدود نگه داشته بودیم....اما همیشه حرف یا حرف هایی هستند که سر زده وارد گوش می شوند و افکاری عجیب برایمان فراهم می اورند...افکاری در قید و بند گفتن!! 

و دل مشغولی جدیدمان همین شده بود ،

به هزار و یک دلیل کوک نشده در اینجا را گل گرفتیم،رفتیم تا خود و نوشته هایمان را بر انداز کنیم! 

در این روز هایی که در خود ِتنهایی مان محبوس بودیم... 

صامت!! 

و فخر می فروختیم به این بی دغدغگی غرور امیز،به آنچه هایی رسیدیم که امروز قلممان را به نوشتن وا می دارد. 

به اینکه "اینجا "را با اعماق وجود بوده ایم و گرنه به این زودی ها که تنگ دل نمی شدیم-همه می دانند"بودن"می تواند با بازی چند کلمه و رقص واژه های شیک پوش شروع و تمام شود اما آنچه از درون می جوشد در هیچ قید مکانی دروغین گنجانده نمی شود! 

به اینکه پی بردیم که چه قدر کائنات را به باد انتقاد می گرفتیم و چشممان را بر دو سوم ِ زیبایی های جهان بسته بودیم و نا غافل حرص خوردن از دودوزگی و هزار رنگی آدم های دور و برمان خوراکمان شده بود...حالا تصمیم گرفته ایم یک سوم ِ کائنات را به باد انتقاد بگیریم  

و تلاش کنیم خودمان را تغییر دهیم نه دنیارا 

تازه زیبا شناسی هم تمرین کنیم  

به اینکه دلمان نیامد پاییز خود سرانه ازپس گرمای تابستان به جمع گرم دوستان دانشگاهی مان سرک بکشد و این "امید به زندگی"خفیف را به رخشان نکشیم:) 

به اینکه به علت صداقت بیش از حدمان نتوانستیم به اطلاعتان نرسانیم که همه ی پس انداز مان را خرج نقاب های رنگی و شفاف!!!کرده ایم که می شود خودمان را پشت زیرکی هایمان پنهان کنیم تا....ما را بجا نیاورید! 

از این "به اینکه"ها فارغ که شویم،دوستانه و محبت آمیز: 

صنم نبودن...خارج از قسمت نبودن...داخل در قسمت بودن...نا مرغوب بود، 

کلی حرف داریم برای گفتن... 

تا طمع تلخ رفتن چشیده نمی شد لذت هیچ بودنی انقدر خنک و گوارا نبود!به جان پاک تو در این روز های نبودن دچار کسالتی خفقان آور شده بودیم....دچار رخوت و سکون!!کم کم تحمل این اوضاع اسفبار برایمان دردناک شد!از طرفی تنهایی نیز بهمان تخفیف نمی داد 

کفر نباشد خود ِخدا فرستاد پی مان که"بمون اینجا،نرو" 

به قاضی دادگاه پیش داوری هایت بگو دست نگه دارد و حکم برایمان نبرد!!!!!  

لطفا با من هم مسیر شوید 

لطفا پیش داوری نکنید 

لطفا پیش داوری نکردن را یادمان بدهید 

لطفا مهربانی! 

لطفا سوز دل خوب است 

لطفا سوزاندن دل خوب نیست 

لطفا...

نوشته شده در 1389,07,03ساعت 18:36 توسط صنم| 6 نظر|

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد