دلشوره ی شیرین!

یادداشت های زیرزمینی من...

دلشوره ی شیرین!

یادداشت های زیرزمینی من...

از بقالی سر کوچه مان کسب تکلیف نموده و قصدنمودیم که کرکره ی اینجا را بکشیم پایین و برویم سراغ"پاره هایی دیگر از بودن"!! 

این تصمیم به اندازه ای جلد و چابک انجام گرفت که فرصت خوب نوشتن ازمان دریغ شد. 

ناگفته...چند صباحی این دور و ور می پلکیم تا بدرقه هاتان را پذیرا باشیم،اما این آخرین دل نوشتی است که دلمان نوشت! 

فقط یه موقع آب پشت سرمان نپاشید که مبادا زود برگردیم:) 

"پاره هایی دیگر از بودن" با اینجا فرق خواهد داشت،به همین دلیل از گفتن آدرس آن معذوریم چرا که می دانیم باب میلتان نیست! 

باب میل خودمان هم نباشد -شاید-،اما "گفتن" عادتمان شده و تَرکش زمان می برد! 

و نیک می دانیم که از دست نوشته های این"مالیخولیا"گرفته خسته شده بودید،چرا که به همان معنی بیماری"اندوهگین و تاریک اندیش و بدگمان"ی در نوشته هایمان موج می زد... 

اگر چه تاریخ انقضای ِ خارج ِ قسمت به سال نکشیده تمام شد و آنچنان جسورانه به این فکر گریختیم که فرصتی نماند در سال روز تاسیس اش گفتنی هایی بسی خواندنی را به تحریر در آوریم، 

اما همین که همیشه با نظرات دلگرمتان؛دلگرممان می کردید برایم دنیایی ست!!! 

امید داریم نگاه ِ صنم به زندگی در چشم خودش مانده باشد و تاثیری بر دوستان نداشته باشد 

و باز هم امید داریم که پاییز آبستن حوادث گوارایی برای دوستانمان باشد!

وآنچه در خارج ِ قسمت ِ صنم،برایش رقم خورد برای خودش بماند... 

و 

حرف آخر:خاطرم هست دوستی "رند "خطابم کرد...رند پاپتی! 

به یادش می گویم: 

           عیبم مکن به رندی و بد نامی ای حکیم/کین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم 

و مکتوب تر از زبان "ناصر فیض": 

خریداری ندارد عشق...اما این زمان کافی ست آدم کمی رندی بلد باشد!:)  

 

با احترام 

صنم

نوشته شده در 1389,06,12ساعت 17:45 توسط صنم| 17 نظر|

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد