دلشوره ی شیرین!

یادداشت های زیرزمینی من...

دلشوره ی شیرین!

یادداشت های زیرزمینی من...

مانده ام "لیلایی"کنم؟

یا که سوز این زخم را بی "مجنون"تاب آورم؟

من مفلوک ِ سرزمین ِ بحران!

هر روز هیکل کریه جامعه  را ورانداز می کنم،

و نگاهی توخالی را هدیه ی آدمکان ِعبوس ِشهرم می کنم!

من

صنم  ِلحظه های پلشت ِ جوانی لجوجانه در پی عاشقی هستم!

ولع عاشقی با من عجین شده است..

و این روزها زندگی را در درونم به صدا در می آورد،

پرطنین و ممتد..

اما گاهی که ساز دل ناکوک می نوازد،

موسیقی ِزندگی ِکوچکم"خش خش"می کند!!

آنوقت است که بی تاب می شوم؛

"لیلایی"کار ِ سختی نیست..

"لیلا"ماندن کاریست شاق!

پس

مجنون ِ صامت!!!بذری بکار

--------------

شک..کهنه ترین شرنگ غم الودی ست که صفای ذهن اهل دل را الوده است!


نوشته شده در 1389,12,03ساعت 20:38 توسط صنم

نظرات 14 + ارسال نظر
کاوه جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:19 ق.ظ http://www.gongekhabdide.blosky.com

چرا چنین شده ای که جهان به کام تو نیست؟
و رنگ و بویی از آن عشق در کلام تو نیست!

مرنج اگر نرسیدی به آرزوی دلت...
تو عاشقی و به جزعشق در مرام تو نیست

تو را چنان که تویی مثل خویش می فهمم!
که ماه خواب و خیا لت شریک شام تو نیست

سپاس از شعر زیبایتان...
چه تصادفی که من میشناسمتون!!

نوا دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 02:54 ب.ظ

درویش کوچه های تنهاییم
کاسه گدایی مرا
سکه ی نگاه توکافیست
بوی دلتنگی میدهم

نوا اسم بسیار زیبایی ست
اسم مورد علاقه ی من
ای کاش آدرسی هم بود از برای رد پا!

پذیرایم دلتنگی هایت را:)

نوا دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:10 ق.ظ

تو ایستادی و گریه کردی و
من
رفتم سراغ گریه ی تو !!!!!!!!
هنوز در راهم
گوبی اشکهایت تمام شد
اما
من هنوز دنبال گریه ات هستم !

توبه ی گرگ که هیچ، گاهی توبه ی انسان هم مرگ است!

وقتی قرار باشد از عشقش توبه کند..

-----------
بسیار خرسند می شوم از حضور سبزت:)

مانا باشی

نوا دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ب.ظ

نگران نباش.....
حال من خوب است.......
بزرگ شده ام........
دیگر انقدر کوچک نیستم......
که در دلتنگی هایم گم شوم !
آموخته ام........
که این فاصله ی کوتاه
بین لبخند و اشک.....
نامش زندگیست !
آموخته ام.......
که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود.
راستی.......
دروغ گفتن را هم خوب یاد گرفته ام.......
حال من خوب است.......
"خــــــــــــوب خــــــــــــــــــوب

دل مرد را بشکنید؛
کمرش را بشکنید؛
اما غرورش را نشکنید..
مردی که التماس می‌کند دیگر چیزی برای شکستن دیگر ندارد..

نوا سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ


روزهای خوب باهم بودنمان گذشت، روزهایی که با چند خاطره تلخ و شیرین به سررسید

و تنها یادگار از آن روزها یک قلب شکسته برجا ماند.

روزهای شیرین عاشقی گذشت و امروز من تنهای تنهایم ،

گذشت و اینک دلم هوای تو را کرده است.

دلم تنگ است برای آن لحظه های شیرین با هم بودنمان.

دلم برای گرفتن آن دستان مهربانت ، تنگ شده است.

کاش دوباره آن روزهای شیرین عاشقی مان تکرار می شد ، کاش دوباره می توانستم

آن صدایی که شب و روز به من آرامش می داد را بشنوم.


دلم برای آن خنده های قشنگت تنگ شده است عزیز


تو رفتی و تنها چند خاطره که هیچگاه نمی توانم فراموش کنم برجا گذاشتی.

خاط ه هایی که یاد آن این دل عاشقم را می سوزاند.

دلم بدجور برای تو تنگ است عزیزم.

کاش می شد برگردم تا دوباره قصه نیمه تمام عشق را با شیرینی به پایان برسانیم.


کسی اینجا،

در این هوای سقف آلود،

دلش پر است از مردمان،

همچون زیر سیگاری‌اش..

دودو یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:22 ب.ظ http://bsartangi.blogfa.com

شعر ناگفته ای است در من
مشت بر سینه می زند:بسرای

بسرایم!که از قفس دیگر
خسته ام .این دریچه را بگشای!

********

بگشا تا برون از این زندان
در هوا . بال بسته بگشایم

پر زنم . پر . در آبی آفاق
بار دیگر سوی تو باز آیم

*******
تنت چون کوه استوار و قلمت چون رود جاری تا بر واژه های خشکیده مستاصل همچنان روح سرسبزی و نشاط بنمایی

سپاس...

نوا سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ب.ظ



من از تو میمردم

اما تو زندگانی من بودی



تو با من میرفتی

تو در من میخواندی

وقتی که من خیابانها را

بی هیچ مقصدی میپیمودم

تو با من میرفتی

تو در من میخواندی



تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را

به صبح پنجره دعوت میکردی

وقتی که شب مکرر میشد

وقتی که شب تمام نمیشد

تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را

به صبح پنجره دعوت میکردی

کسی اینجا،

در این هوای سقف آلود،

دلش پر است از مردمان،

همچون زیر سیگاری‌اش

نوا سه‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ب.ظ

به خودت می آیی،





یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند،





نه دستی که شانه هایت را بگیرد،





نه صدایی که قشنگ تر از باد باشد





تـــــــــــــــــــــــــنهــــــــــــایــــــــــــــــــــــــــی یعنی این..

راهی که در انتها،تو نایستاده باشی

رفتن ندارد...

نوا جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ب.ظ

می گفتند :
سختی ها نمک زندگــــــی است !
امّا
چرا کسی نفهمید ؛
“نمــــــک” برای من که خاطراتم زخمی است ،
شور نیست
مزه ی “درد” می دهد

تو کیستی که گذشتن از هوایت را....
نمی توانم حتی به بال های خیال!

واقعا کی هستی؟

نوای ارام بخش زندگی...:)

نوا دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ق.ظ

از من حالم را پرسیدند؟
گفتم رو به راهم
اما هیچ کس ندانست
رو به کدامین راهم!؟

مرا "پاپتی" می خواند....

او که در راهش کفش هایم پاره شد!

نوا سه‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ

گنجشک میخندید به اینکه چرا هرروز بی هیچ پولی برایش دانه میپاشم...

من` میگریستم` به` اینکه` حتی` اوهم` محبت` مرا` از`سادگی ام`

میپندارد`

نوا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:52 ب.ظ

امروز دوباره دلم شکست...

ازهمان جای قبلی..

کاش میشد آخراسمت نقطه گذاشت...

تادیگرشروع نشوی !!!

کاش میشد فریادبزنم پایان...

دلم خیلی گرفته است...

اینجانمی توان به کسی نزدیک شد...

آدمهاازدوردوست داشتنی ترند....

ای جااااااااااانم!چی شده نوا؟؟

نوا جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:20 ب.ظ

یادت را از من نگیر ،
بگذار من هم مثل سهراب بگویم

دلخوشی ها کم نیست

چشم نوا جون:)))
بزار ای دی اس ال بگیرم!
کلی میام پیشت:)

عبدفقیر چهارشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:48 ب.ظ http://abdefaghir313.blogfa.com/

بنام حق
سلام
به ما هم سر بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد